جدول جو
جدول جو

معنی ماهی آباد - جستجوی لغت در جدول جو

ماهی آباد
مولی بالی الطویل، متوفی 977 هجری قمری او راست: تعلیقۀ بر اصلاح الوقایۀ کمال پاشازاده، (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماهی آزاد
تصویر ماهی آزاد
نوعی ماهی خوراکی دریازی با بدن کشیده که در رودخانه تخم ریزی می کند، آزادماهی
فرهنگ فارسی عمید
(مَهَْ)
دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند، واقع در 14 هزارگزی باختر نهاوند و سه هزارگزی گیان. جلگه. سردسیر. دارای 1500 تن سکنه. آبش از چشمه و چاه و رود خانه جهان و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان غار است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و 378 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دهی بوده است از بخش شمیران در 12کیلومتری تجریش در سر راه تهران به دماوند که اکنون سکنه ای ندارد. در سالهای اخیر قنات آن به وسیلۀ سفارت آمریکا خریداری شده و با لوله ای آب آن را به سفارت خانه آمریکا می برند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از بخش ری شهرستان تهران با 20 نفر سکنه، راه ماشین رو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 220)
لغت نامه دهخدا
(سا)
دهی است از دهستان آشتیان بخش طرخوران شهرستان اراک واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری طرخوران با 337 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است. از سکنه عده ای برای کارگری به تهران می روند. مزارع خان بلاغی و قره قاش جزء موسی آباد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و جنوب رود خانه گاماسیاب، ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای 250 تن سکنه، شیعه، لری و فارسی زبانند، آب آن از چشمه و رودخانه مشروب میشود، محصولات آنجا غلات و توتون است و اهالی به کشاورزی گذران میکنند، راه آن مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس که در شش هزارگزی باختر طبس واقع شده است، جلگه و گرمسیر و دارای چهل تن سکنه است، بوسیلۀ قنات آبیاری میشود و محصول عمده آن غلات و پنبه است، راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
دهی از دهستان مشک آباد است که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 531 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش بوئین زهرا شهرستان قزوین، 153 تن سکنه دارد، محصول آن غلات، چغندر قند و نخود است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از بخش نوبران شهرستان ساوه، 227 تن سکنه دارد و محصول آن غلات و لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول، دارای 200 تن سکنه، آب آن از رود خانه دز، محصول آن غلات، برنج وکنجد و شغل اهالی زراعت است، ساکنان از طایفۀ عشایر بختیاری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، دارای 991 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، انگور، بنشن، پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری وقالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی از دهستان جوپار بخش ماهان شهرستان کرمان، دارای 330 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، حبوب، صیفی، سیب زمینی و میوه و شغل اهالی زراعت و مکاری و ریسندگی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه، دارای 206 تن سکنه، آب آن از زرینه رود و چاه، محصول آن غلات، چغندر و پنبه و شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان قنوات بخش حومه شهرستان قم، دارای 315 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، انار، پنبه و صیفی و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
در هشت فرسخی شمال باختری شوشتر سر راه دزفول، خرابه هایی که امروز شاه آباد می نامند دیده می شود و این موقع شهر جندیشاپور یا جندی سابور است، (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 256)
دهی از دهستان بیزکی شهرستان مشهد، دارای 349 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات، چغندر و سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان سبلوئیه بخش زرند شهرستان کرمانشاه، دارای 50 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، دارای 63 تن سکنه، آب آن از زاینده رود، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان اندیکا بخش قلعه زرامن شهرستان اهواز، دارای 150 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان افزر بخش قیروکازرین شهرستان فیروزآباد، دارای 52 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات، برنج، خرما است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد، دارای 633 تن سکنه، آب آن از قنات، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
نام محلی است در کنار جادۀ تهران و قزوین واقع در 18760 گزی تهران میان مهرآباد و اسماعیل آباد، (یادداشت مؤلف)
دهی از دهستان پنجهزاره بخش بهشهر شهرستان ساری، دارای 20 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
نام دهی است واقع در پنج فرسخ و نیم میانۀشمال و مغرب قاضیان، (از فارسنامۀ ناصری ص 244)
ایالتی در جنوب بهار هندوستان، (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم، دارای 87 تن سکنه، آب آن از قنات، شغل اهالی زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مِ نُ اِوْ لَ)
دهی است از دهستان شهر نو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد در 90هزارگزی شمال غربی طیبات، در دامنۀ معتدل واقع و دارای 235 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان تبادکان بخش حومه وارداک است که در شهرستان مشهد واقع است و 261 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان سیلاخوراست که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 859 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان، در12هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 13هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به یزد با 270 تن سکنه. آب آن از قنات وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه، دارای 88 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و انگور است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی از دهستان کشکوئیه شهرستان رفسنجان. دارای 603 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات. پسته. پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام عده کثیر از قراء و از جمله، قریۀ مرکز بلوک میانولایت ولایت مشهد در خراسان،
قریه ای از توابع سمنان که دارای معدن نفت است،
قریه ای بجنوب غربی شاهرود،
قریه ای کنار راه زاهدان به بیرجند میان بژده و شوکت آباد در 450368 گزی زاهدان،
قریه ای کنار راه مشهد به کاریز میان سنگ بست و سعیدآباد در 42800 گزی مشهد،
قریه ای کنار راه طهران بسمنان میان قشلاق و جعفرآباد در 114500 گزی طهران،
قریه ای کنار راه طهران به شمشک میان رودک و اوشان در 39000 گزی طهران،
قریه ای است در خوار،
قریه ای کنار راه سنندج بهمدان میان شکوه آباد و تازآباد در 101700 گزی سنندج،
قریه ای کنار راه ملایر بهمدان میان ملایر و مهرآباد در 4000 گزی ملایر،
قریه ای کنار راه همدان و کرمانشاهان میان بیل وری و رحیم آباد، در 541000 گزی طهران،
قریه ای بچهار فرسنگی کرمانشاهان، (مجمل التواریخ گلستانه صص 165 - 166)،
قریه ای کنار راه بروجرد و خرم آباد میان عریان و احمدآباد در 461600 گزی طهران،
قریه ای بجنوب غربی عراق،
قریه ای بمشرق کوه گیلویه،
قریه ای کنار راه قم و اصفهان میان نی زار و دودهک در 201400 گزی طهران،
قریه ای کنار راه اصفهان به خونسار میان ملک آباد و تیران در 38700 گزی اصفهان،
قریه ای در ولایت اصفهان در بلوک برخوار که خربزۀ آن بخوبی مشهور است،
قریه ای کنار راه آباده و شیراز میان خانه درویش و امیرآباددر 625700 گزی طهران،
قریه ای به هفت فرسنگی مشرقی ده رم، (فارس نامه)،
قریه ای به یک فرسنگ و نیمی شمال شرقی فتح آباد، (فارس نامه)،
قریه ای در دوفرسنگی جنوب غربی اسپاس، (فارس نامه)،
قریه ای به شمال شرقی طارم، (فارس نامه)،
قریه ای به سه فرسنگی غربی نیریز، (فارس نامه)،
قریه ای به یک فرسنگ و نیمی شمال شرقی تل ّ بیضا، (فارس نامه)،
قریه ای در دو فرسنگی شمال شرقی جهرم، (فارس نامه)،
قریه ای میان کرمان و بندر عباس،
قریه ای بمشرق فارس،
قریه ای بشمال مزایجان نزدیک محمدآباد،
قریه ای کنار راه سیرجان و بندرعباس میان نیزار و گهگان در 1339600 گزی طهران،
ناحیه ای از نواحی آمل، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 113)،
ناحیه ای از نواحی استرآباد و قنات بازید، که نصف آنرا، در سنۀ 1155 هجری قمری میرزا محمدباقر نامی وقف مسجد محلۀ دباغان استرآباد کرده است، در آنجاست، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 40 ع و ص 75)،
ناحیه ای از نواحی کولباد که در دو میلی شمال ’اسپ و نیزه’ است، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 65)،
ناحیه ای از نواحی کتول، در استرآباد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 128)،
یکی از قراء شاه کوه استرآباد، (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 126)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بهنام پازکی است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 203 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
ماه آباد که ذکر آن در ویس و رامین بسیار آمده است ماه دینار است یعنی نهاوند، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چو شهرو، ماه رخ زان ماه آباد
چو آذربایگانی سرو آزاد
کنون کاین ماه را ایزد به من داد
نخواهم کو بود در ماه آباد،
(ویس و رامین)،
مدار او را به بوم ماه آباد
سوی مروش گسی کن با دل شاد،
(ویس و رامین)،
و رجوع به ماه شود
لغت نامه دهخدا
نام آبادیی است در شرق شهر کرمان در بن درسرآسیاب، و به بن دربالی آباد نیز معروف است، صاحب تاریخ کرمان (وزیری) گوید: بعلیاباد را این زمان باغ سرآسیاب گویند، (ص 86)، ظاهراً این آبادی منسوب است به ابوعلی بن الیاس حاکم کرمان که از جانب سامانیان بر این نواحی حکومت داشته است و به باعلی آباد تغییر صورت یافته و بعلی آباد شده و امروز مردم بالی آباد گویند، و رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 61 و 86 و 93 و 180 و 463 و فهرست تاریخ سلاجقۀ کرمان و مواهب الهی ص 120 شود، جمعی برهمن بمعنی وزیر در لغت هندی، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد که در 18 هزارگزی باختر مهریز و22 هزارگزی راه شوسۀ یزد به انار واقع است، ناحیه ایست کوهستانی با آب و هوای معتدل و 485 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان کرباس بافی وراهش فرعی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در کنار راه نطنز بمورچه خورت میان حسن آباد و رحمت آباد در 18500 گزی نطنز
لغت نامه دهخدا
دهی است کوچک از دهستان گندمان بخش بروجن شهرستان شهر کرد، واقع در 26 هزارگزی باختر بروجن و متصل براه عمومی، سکنۀ آنجا 74 تن، مذهب آنها شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از چشمه و محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن جا مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً محله ای بوده است به غزنین گویا طرب آباد دهلی به تقلید از آن به این نام خوانده شده است، رجوع به سفرنامۀ ابن بطوطه حاشیۀ ص 432 و تاریخ بیهقی چ فیاض حاشیۀ ص 7 شود: و همه فقها و اعیان و عامه آنجا رفتند به تهنیت وفوج فوج مطربان شهر و بوقیان شادی آباد به جمله با سازها به خدمت آنجا آمدند، (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 7)
موضعی است در تبریز و مولد قطران شاعر معروف قرن پنجم هجری است:
خدمت تو هم بشهر اندر کنم بر جای غم
گرچه ایزد جان من در شادی آباد آفرید،
قطران، (از تاریخ ادبیات در ایران، تألیف صفا ج 2 ص 421)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، دارای 125 تن سکنه، آب آن از رود خانه بادین آباد، محصول آن غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج، دارای 124 تن سکنه، آب آن از رود خانه قره سو و سراب روانسر، محصول آن غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات و چغندرقند است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عِ دی یَ)
دهی است از دهستان سبزواران، بخش مرکزی شهرستان جیرفت. دارای 245 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و برنج است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 6هزارگزی شمال باختری اردل و یکهزارگزی جادۀ کوهرنگ واقع است، سکنۀ آن 33 تن است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان کذاب بخش خضرآباد شهرستان یزد که در2هزارگزی باختر خضرآباد و 8هزارگزی راه نوشان واقع شده است، کوهستانی و معتدل و مالاریاخیز است، تعداد سکنۀ آن 277 تن و آبش از قنات و محصولش غلات و شغل اهالی آن زراعت و صنایع دستی مردم آن کرباس بافی است، راههای فرعی دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
ده مخروبه ای است از بخش حومه شهرستان نایین، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در ایالت میرات از ایالات شمال غربی هند، در 45 هزارگزی از جنوب غربی میرات، در ملتقای خط دهلی با خط آهنی که از لاهور به اﷲآباد میرود و 7365 تن سکنه دارد، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(هََ نِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که دارای 50 تن سکنه است، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَهْ جَ)
نام پیغمبر قدیم ایرانیان و دارای کتابی بوده است دساتیرنام. (ناظم الاطباء). اما کتاب و محتوای آن مجعول است. رجوع به مقالۀ دساتیر از پورداود در مقدمۀ لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماهی قباد
تصویر ماهی قباد
درست آن ماهی غباد یا کواد است
فرهنگ لغت هوشیار